یادش به خیر این سرود
پدرم یار تفنگه(2)/پدرم رفته به جنگه/ رفته آزدای بیاره/ همه جا لاله بکاره
پدرم همیشه می گفت / دیوی تو سیاهی به کیمنه/
باید اونو کشت و /راه زندگی همینه
ما سال های سال با این سرود بزرگ شدیم و همه ی دلخوشی مان این بود که روزی مثل پدر با دیو بجنگیم .دیو تو سیاهی پارسال نه پریسال (سال 88) از تو سیاهی سرک کشید. سرک کشید به خیال باطل خودش که بتازد به خورشید. به عزای حسین(ع)
اما یادش نبود که ما از بچگی هایمان این شعار را به خاطر داریم : باید اونو کشت و راه زندگی همینه
پس ناگهان 9 دی 1388 سلاح های ایمان از نیام در آمد و ثابت کرد که میراث دار پدرانی هستیم که یادمان داده اند : مراقب دیو کمین کرده در سیاهی باشیم
دیوِ که از رو نرفته بود یواشکی شروع کرد به شاخ و دم تکان دادن
تحریم کرد ... هواپیما فرستاد :)اما زمانی به خود آمد که هواپیماش در چنگ ما بود
از رو نرفت جاسوس فرستاد.. حالا جاسوسه هم تو چنگ ماست
چند روزه دیو تو سیاهی حیران و سرگردان مانده و هزار سال دیگه هم که فکر کنه نمی فهمه که ما هنوز این سرود یادمون هست که :
پدرم همیشه می گفت : دیوی تو سیاهی به کمینه/ باید اونو کشت و /آخه راه زندگی همینه
پ.ن: اونقدر دلم با پست قبلی بود که آرزو داشتم کاش می شد تا اربعین به روز نکنم